روزنامه جوان به یک خبر منتشره درباره محتوای جلسه اخیر شورای عالی امنیت
ملی اشاره کرده و از مراجع مسئول خواسته است که زودتر آن را تکذیب کنند.
سخنان دیروز رئیسجمهور درباره مذاکرات هستهای و ادامه واکنشها به دو
نامه اخیر احمدینژاد و رحیمی، دیگر مطالب مهم روزنامههای اولین روز دهه
فجر هستند.
جوان روزنامه نزدیک به سپاه پاسداران در مطلبی با تیتر
«این خبر را تکذیب کنید» نوشته: حسن روحانی دستور داده تا موضوع رفع حصر در دستور جلسه شورا در دو هفته آینده قرار گیرد!
این
خبر روز گذشته به شکل گستردهای در فضای مجازی انتشار پیدا کرد و مورد
استقبال رسانههای ضدانقلاب قرار گرفت. سایت فیلتر شده سحامنیوز وابسته به
یکی از سران فتنه که منبع انتشار این ادعا شده، در ابتدای خبر خود نوشت:
حسن روحانی در ابتدای جلسه هفته گذشته شورای عالی امنیت ملی با طرح
دغدغههای دولت برای حل و فصل موضوع حصر خانگی آقایان کروبی، موسوی و خانم
رهنورد، انتقاداتی را خطاب به آن دسته از افراد که در این مورد غیرمسئولانه
اظهارنظر میکنند، مطرح کرده بود.
در ادامه و همزمان با ورود آملی
لاریجانی رئیس قوه قضائیه به جلسه، روحانی با خطاب قرار دادن این قوه
ناراحتی خود را از عدم پیگیری قضایی پرونده حصر بیان کرده و میگوید:
«شورایعالی امنیت ملی در این زمینه هیچگونه تصمیمگیری نداشته و ندارد؛
اما در افکار عمومی به گونهای وانمود شده که این شورا مسئول حصر است، در
حالی که قوه قضائیه سعی میکند از مسئولیت خود در این زمینه شانه خالی
کند».
ادامه سخنان رئیسجمهور با تذکر سردار «محمدعلی جعفری»
فرمانده کل سپاه مواجه میشود. فرمانده سپاه با اشاره به دستور جلسه شورای
امنیت ملی از رئیس شورا میخواهد تا بررسی موضوع را به زمانی دیگر موکول
کند تا اعضای شورا نیز با آمادگی بیشتری در جلسه حاضر شوند. روحانی نیز با
پذیرش تذکر وارده، از علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی میخواهد تا
موضوع رفع حصر در دستور جلسه شورا در دو هفته آینده قرار گیرد. گرچه درباره
صحت این ادعا نمیتوان قضاوت درستی ارائه کرد، اما بر فرض صحت ادعا، این
سؤال جدی مطرح است که با توجه به اینکه دستور جلسات و محتوای جلسات شورای
عالی امنیت ملی طبقهبندی سری و خیلی سری دارد، این خبر چگونه به فضای
رسانهای راه پیدا کرده است؟ بنابراین لازم است مراجع مسئول از جمله
دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی برای تنویر افکار عمومی وارد ماجرا شده و با
توضیحات خود درباره این خبر به ابهامات ایجاد شده حول این مسأله پایان
دهد.
واکنشها به سخنان رئیس جمهور در باره مذاکرات هستهایاعتماد در ابتدای مطلبی با تیتر
«انتقاد حسن روحانی از منتقدان مذاکرات: ایراد میگیرند تند رفته، کند رفته، کج بوده»
نوشته: حمله به مذاکره کنندگان صدای رئیس جمهوری را در آورد. در ابتدای
هفتهای که وزیر خارجه، باید در چهارمین روزش برای پاسخ دادن به سؤال
منتقدان راهی مجلس شود، حسن روحانی گفت: «حالا ممکن است ایراد بگیرند و
بگویند تند و کند راه رفته، کتش کج بوده یا عینکش طوری بوده است. اینها
حرف نشد. ما به دیپلماتهای شجاعمان اعتماد میکنیم» تا نشان دهد پشت تیم
مذاکره کننده در دولت گرم است. خیلی وقت بود روحانی برای دفاع از تیم
هستهای حرفی به میان نیاورده بود. تقریبا از اواخر تابستان تا دیروز. رئیس
جمهوری در این مدت پنج ماهه حمایت خود را بیشتر متوجه مذاکرات کرده بود تا
مذاکره کنندگان. حالااما یک بار دیگر در توصیف تیم هستهای میگوید که
«دیپلماتهای بسیار مجربی را امروز در اختیار داریم».
آخرین بار در
اواخر تابستان بود که حسن روحانی گفت: «رئیس جمهوری نیستم که فردا بگویم
تیم مذاکره کننده خراب کرد» و با این موضع گیری نشان داد که میخواهد تا
آخر پای دیپلماتهایش بایستد. روحانی هر زمان وارد گود حمایت از تیم
هستهای شده، مخالفان دولت فشارها را روی مذاکره و مذاکره کنندگان افزایش
داده بودند. این روزها قدم زدن با جان کری و سفر ظریف به پاریس بهانه جدید
منتقدان و مخالفان مذاکرات شده تا ظریف و تیمش را زیر فشار ببرند. وزیر
خارجه باید روز سه شنبه پاسخگوی ٢۵ نمایندهای باشد که قدم زدن او با جان
کری را تاب نیاوردهاند. پشت این هم بیش از دو هفته انتقاد و حمله جدی وجود
دارد. در این دو هفته تقریبا هیچ جلسه علنی در مجلس نبوده که با انتقاد
شدید یک یا گروهی از نمایندگان از تیم مذاکره کننده هستهای همراه نشود.
حالا که مخالفان مستقیم وزیر خارجه را هدف گرفتهاند، رئیس جمهوری هم بهتر
میبیند تا در کنار دفاع از اصل مذاکره، از تیم مذاکره کننده هم حمایت کند.
شاید اگر انتقادات گاه و بیگاه و پرتعداد مخالفان و حملات آنها نبود،
حسن روحانی هم مجبور نمیشد از هر فرصتی برای پاسخ دادن به این انتقادات
استفاده کند: فرصتی که این بار در جریان هفتمین جشنواره بین المللی فارابی
دست داد.
سیدعلی خرم نماینده سابق ایران در مقر اروپایی سازمان ملل در مطلبی در روزنامه آرمان با تیتر
«امید به سرانجام هستهای» در
این باره نوشته: با اینکه تلاطم و نوسانات زیادی بعد از اجلاس وین۸ در
روند مذاکرات هستهای به وجود آمده، اما امیدها نیز افزایش یافته است.
ایران و آمریکا هر دو در شرایطی قرار دارند که باید این مذاکرات را در
محیطی احترامآمیز و حاکی از شناسایی منافع ملی یکدیگر پیش ببرند. اتحادیه
اروپا هم در این دستاورد عموما مشترک است و خواستار پایان یافتن افتخارآمیز
مذاکرات هستهای به نفع دو طرف است. این باعث شده فضا برای توافق اصولی
فراهم شود و مذاکرات هستهای به دور از هیاهوهای تبلیغاتی و فشارهای سیاسی،
راه طبیعی خود را طی کند.
یقینا هنگام به ثمر رسیدن مذاکرات است
که دستهای آشکار و پنهان به کار میافتند تا به هر طریق ممکن آب را
گلآلود ساخته و اجازه ندهند کار به نتیجه مطلوب خود برسد. البته آمریکا
کارشکنیهای فراوانی انجام داده و خواهد داد. آنها که به ساختار سیاسی و
قدرت در آمریکا آشنا هستند، به خوبی میدانند که صحنه سیاسی این کشور در
صورت وجود اراده، محیط بسیار مناسبی برای پیشبرد یک سیاست است و در مقابل
هم با ابزارهای دموکراسی، مخالفین و معاندین قادر خواهند بود در کارشکنی
سعی بلیغ نمایند. چنین محیطی برای کشوری چون ایران که قصد دارد از منافع و
امنیت ملی خود حفاظت و نگهداری کند، از یکسو امیدوارکننده و از سوی دیگر
بسیار نگرانکننده است. ایران با درایت میتواند مذاکرات هستهای خود را
برای استیفای منافع و امنیت ملی کشور با اطمینان به پیش برد و همزمان باید
نسبت به نقش بدخواهان بسیار دقیق باشد که هیچگونه منفذی در اختیار آنان در
آینده قرار ندهد.
بیشک پیشبرد چنین مذاکراتی بسیار سخت، طاقتفرسا
و محتاطانه خواهد بود. آن دسته از انتقاداتی که در ایران دلسوزانه انجام
میشود و از یک سو نقاط تاریک و مبهم مذاکرات را برای مذاکرهکنندگان
هستهای روشن میسازد و از سوی دیگر آنان را در قبال جنگ روانی دشمن مورد
حمایت قرار میدهد، قطعا سازنده و کارگشا خواهد بود. طرحها و لوایحی که
مجلس شورای اسلامی در چند روز گذشته و یا قبلا پیشنهاد نموده تا اراده و
عزت ملت ایران را خاطرنشان سازد، مورد تائید و جایگاه عقلانی و کارشناسی
دارد که به سلامت مذاکرات کمک مینماید. اما آن دسته از بهانهگیریهایی که
ظاهرا جنبه انتقادی دارد، ولی در واقع برای تضعیف روحیه مذاکرهکنندگان
ایرانی مطرح میشود و قصد نهایی آنها عدم رسیدن به نتیجه مطلوب در مذاکرات
هستهای و شکست سیاستهای دکتر روحانی است، از نگاه مردم و بهویژه نخبگان و
دانشگاهیان واضح و روشن است و جای آن در دلهای مردم و در تاریخ به ثبت
خواهد رسید. در هیچ برههای و در تاریخ هیچ ملتی، هنگامی که مذاکراتی ملی
در پیش بوده، هیچ جناحی حق نداشته مذاکرهکنندگانش را تضعیف نماید که اگر
چنین شده با آن جناحها برخورد قانونی شده است. ایران، امروز نیاز دارد
یکپارچه و با وحدت و همدلی از مذاکرهکنندگان خود حمایت کامل به عمل آورد
تا آنها بتوانند دستاوردهای خود را در مذاکرات به حداکثر برسانند. این یک
گذرگاه تاریخی است که از یک سو تکنولوژی هستهای ایران و دستاوردهای آن حفظ
شود و از سوی دیگر در یک محیط مسالمتآمیز با جهان، توافق و همکاری را بر
تنش و درگیری ترجیح دهیم.
در مقابل حسین شریعتمداری در بخشی از یادداشت روز کیهان روزنامه اصلی مخالف مذاکرات هستهای با تیتر
«سخن از کت و عینک نیست!»
نوشته: آقای دکتر روحانی در دفاع از اقدام نابجای راهپیمایی ظریف و کری
نیز متأسفانه صورت مسأله را تغییر داده و میفرمایند؛ «اینکه بگوئیم یک
دیپلمات تند راه رفت یا کتش کج بود، عینکش چه طور بود که حرف نشد، باید به
دیپلماتهای شجاعمان افتخار کنیم» که ضمن تقدیر از زحمات شبانهروزی
دیپلماتهای محترم کشورمان، باید از جناب روحانی پرسید، غیر از خود شما
چهکس دیگری به «کج بودن کت آقای ظریف»! یا «فلانطور بودن عینک» ایشان
انتقاد کرده است؟! چرا به جای پوزش از ملت به خاطر اقدام نابجای وزیر محترم
امور خارجه که اهانت به حیثیت نظام و مردم بود، صورت مسأله را به گونهای
تغییر میدهید که بتوانید با استناد به آن منتقدان را مسخره کنید و از کنار
این حرکت ناشایست که مفهومی جز مسخره کردن ملت نداشت، بیپاسخ عبور کنید؟!
قدم زدن آقای ظریف با جان کری در ژنو که بلافاصله روی آنتن رسانهها رفت
برخلاف آنچه جنابعالی میفرمائید یک اقدام بشردوستانه! نبود، بلکه دقیقا
همانگونه که دشمنان نیز ـ برای آن کفزدند و هورا کشیدند ـ به مفهوم آن بود
که؛ علیرغم نظر انقلاب و نظام و مردم ایران که با ارائه هزاران سند
غیرقابل تردید، آمریکا را قاتل صدها هزار ایرانی بیگناه، غارتگر ثروت ملی
ایرانیان، حامی آشکار تروریستها، طراح و مجری دهها توطئه و... میدانند،
دولت جنابعالی هیچ مانعی برای دوستی صمیمانه با آمریکا در میان نمیبیند!
این اقدام بیآنکه آقای ظریف بداند و یا بخواهد، دهنکجی به انقلاب و نظام
و مردم و مخصوصا صدها هزار شهیدی است که خون پاکشان به دست آمریکای جلاد
بر زمین ریخته شده است... کت و عینک آقای ظریف در کدام نقطه این ماجرا
مطرح بوده است که حضرتعالی به آن اشاره میفرمائید؟!
و یا حضور
وزیر خارجه محترم در پاریس، آن هم دقیقا در حالی که دولت فرانسه نمایش زشت
حمایت از کاریکاتور موهن علیه رسولخدا (ص) را برپا کرده و برای چاپ این
کاریکاتور موهن مبلغ یک میلیون یورو به نشریه شارلی کمک مالی کرده بود،
چگونه قابل توجیه است؟ و کدام «عقل سلیمی» که حضرتعالی به آن اشاره
فرمودهاید میتواند این حرکت را تائید کند.
۴ ـ و بالاخره، این
نکته نیز گفتنی است که معمولا کسانی به هنگام مناظره یا احتجاج بر
«بدیهیات» تأکید میکنند که قصد دارند، منتقد خود را به انکار آن موضوع یا
امر بدیهی متهم کنند. مثلا کسی که در جریان یک مناظره یا مباحثه میگوید
«آقایان باور بفرمایید که الان روز است» به طور آگاهانه یا ناخودآگاه این
گزاره را به مخاطبان القاء میکند که گویی طرف انتقاد کننده، این امر بدیهی
را منکر شده و روز روشن را «شب»! میداند! متأسفانه بخشی از سخنان
رئیسجمهور محترم ـ حتی اگر ایشان نخواسته باشند نیز ـ میتواند مصداق نکته
فوقالذکر باشد، از جمله اینکه «ما نیاز به آزادی داریم که شعار استقلال،
آزادی، جمهوری اسلامی که سر میدهیم، بخشی از آن مربوط به آزادی محیط
دانشگاه است» و باید پرسید؛ مگر در دانشگاهها آزادی وجود ندارد؟! و...
ادامه ماجرای رحیمی و احمدینژاد در روزنامههای اصلاحطلباعتماد در بخشی از مطلبی با تیتر
«سرنوشت سیاست رفاقتی»
نوشته: در سیاست مدرن شکاف میان یک گروه سیاسی همراه با بداخلاقیهای
مرسوم و نارو زدن و نامردی کردن نیست. بلکه به صورت انشعاب حزبی است که
میتواند حتی در صورت انشعاب، دوستیها و رفاقتهای پیشین میان افراد،
کماکان برقرار باشد. ولی در سیاست رفاقتی، همه چیز به انتظارات فردی و
مردانگی و مروت خلاصه میشود و جدایی دو طرف از یکدیگر با کدورت و احیانا
بدگویی و ناسزا و لعن و نفرین همراه است، زیرا چسبندگی دو طرف به یکدیگر
نیز برحسب رفاقت و تعلقات عاطفی و اخلاقی بوده است، در حالی که در سیاست
مدرن، پیوستگی افراد برحسب تعلقات سیاسی و برنامهای است. وقتی که نامه
آقای رحیمی را میخوانیم متوجه میشویم که ساختار دولت احمدینژاد، مبتنی
بر همین نوع تعلقات اخلاقی و رفاقتی است.
بدون اطلاع طرف، برایش
حکم میزنند چون رفیق است و باید مرام گذاشت و پشت او را خالی نکرد، یا به
صورت رفاقتی پس از ثبت نام، اعلام انصراف میکنند. یا به صورت رفاقتی پول
میدهند و پول میگیرند. یا حتی در قالب اصلاح طلبانهاش رفاقتی و مرامی
دنبال خطای دیگران میروند تا مبادا به نامرامی متهم نشوند! و در تمام این
رفتارها خیر و منافع عمومی مغفول است. در حالی که در جامعه مدرن چنین
مفاهیمی در حوزه سیاست از طرف مردم پذیرفتنی نیست. حوزه سیاست مربوط به خیر
و امر عمومی است و کنش و کوشش ما در این عرصه باید معطوف به تأمین این خیر
عمومی باشد و اگر مقامی را میپذیریم باید مدلل به تأمین خیر عمومی باشد و
اگر استعفا هم میدهیم همین طور. اگر سخنی را میگوییم یا برعکس سکوت
میکنیم باید در این جهت تعریف شود. در حالی که در نامه آقای رحیمی خطاب به
احمدینژاد، اصلیترین ایراد پاسخ مناسب نگرفتن نسبت به رفتارهای رفیقانه
ایشان است. ظاهرا آقای احمدینژاد هیچگاه سعی نکرد به او بگوید، که: آقای
رحیمی، در سیاست رفیق و دشمن دایمی نداریم. شاید هم گفته آقای رحیمی متوجه
ماجرا نشده است. احتمال دوم قویتر است زیرا رفتار آقای احمدینژاد معرف
این تفسیر از سیاست بوده است.
ابتکار نیز در بخشی از سرمقاله خود با تیتر
«حسرت شرط بندی روی بازندهها»
با اشاره به نامههای اخیر رحیمی و احمدینژاد نوشته: رفتار این دو نفر که
تا همین دوسال پیش مقامات اول و دوم اجرایی کشور بودند، تنها چیزی که به
یاد میآورد، رفتار وحشت زده مجرمان همدستی است که دربرابر قاضی اتهامات را
به گردن دیگری میاندازند تا شاید مفری برای رهایی از مجازات بیابند.
این
رابطه اما ضلع سومی هم داشت؛ اصولگرایان. در همه سالهای حضور این دو نفر
در فضای سیاسی ایران، جناح اصولگرا، چنان برای آنها سنگ تمام گذاشت که
گویی دو گوهر درخشان را از دل معدنی تاریک و دشوار پیدا کرده است. محمود
احمدینژاد را که برصدر نشاندند، بزرگان و استخوان خوردکردههای ـ نه تنها
جناح متبوع خود که ـ نظام و انقلاب را تا پایینترین جایگاهها طرد کردند،
تا دست و بالش بازتر شود. روزگاری اورا معجزه خواندند و روزگاری دیگر،
حامل رسالت حفظ نظام از بلایای داخلی و خارجی. در این مسیر هرکه با محمود
احمدینژاد همراه بود، هم میتوانست برسر این خوان حمایت بیدریغ بنشیند و
بهرهای ببرد. از همین رو بود که محمدرضا رحیمی نیز محبوب اصولگرایان واقع
شد، به گونهای که ۲۱۵ نفر از نمایندگان اصولگرای مجلس هشتم در نامهای به
محمود احمدینژاد، ذوق و شوق خود از انتصاب رحیمی به معاون اولی رئیس جمهور
را ابراز کردند.
این دو، اما در این روزهای تلخی و دشواری ضلع سوم
مثلث خود (یعنی اصولگرایان) را فرموش نکرده و درنامههای خود سهم آنان را
نیز پرداخت کردهاند. احمدینژاد «رحیمی محکوم» را نه متعلق به گروه خود،
که منتسب به مجلس اصولگرای هشتم میداند و رحیمی نیز در پاسخی که ظاهرا به
احمدینژاد داده است، نمایندگان همان مجلس – که بخش اعظم آن در مجلس فعلی
حضور دارند – را متهم به گرفتن پول از خودش و البته تهدید به افشاگری کرده
است.
شرق باز هم ارتباط نامه رحیمی و نمایندگان مجلس را در کانون
توجه خود قرار داده و در مطلبی با تیتر «معمای مجلس» به قلم آمنه شیرافکن
آورده: نامه رحیمی سراسر افشاگری بود. اگرچه دیر و اگرچه به بیانی
توجیهمحور. اما هرچه بود، بدون تردید ناگفتههایش از شیوه مدیریتی محمود
احمدینژاد فرصت دوبارهای برای تکرار و زیروزبر کردن برخی سؤالها به
وجود آورد. یک بار دیگر او بود که به نام «جابر ابدالی» اشاره کرد و کمک
یکمیلیاردو٢٠٠میلیونیاش به ١٧٠کاندیدای نمایندگی مجلس هشتم. بعد از آن
هم دوباره فرصتی برای مرور خبر دادن چکهای پنجمیلیونی زیرمیزی در آستانه
استیضاح مرحوم کردان در مجلس هشتم فراهم شد.
در جریان آن استیضاح،
عوض حیدرپور موضوع را افشا کرد و در نهایت مشخص شد حدود صد نفر از
نمایندگان در آن زمان چکهای پنجمیلیون تومانی تحت عنوان کمک به مساجد از
رحیمی گرفتهاند.
از سوی دیگر خبرهای تازهتر نشان از آن دارد که
دو نماینده مجلس نهم پروندههای فساد مالی داشته و دیگر امکان حضور در
انتخابات مجلس را نخواهند داشت و از آن گذشته دیگر امکان حضور در سمتهای
مدیریتی و دولتی را ندارند.
همه این گزارشها پیرامون مجالس هشتم و
نهم ـ بهویژه حمایتهای مالی صورت گرفته ـ انواع سؤالهای بیپاسخ را
پیشروی افکار عمومی باز میکند.
نخست اینکه مگر همان سال٨٧ با
افشای خبر ارایه چکهای پنجمیلیونی در آستانه استیضاح کردان اتفاقی افتاد؟
چرا همانزمان نام تمام نمایندگانی که چنین پولی را دریافت کردهاند،
رسانهای نشد و چرا اسمها باز هم پشت ابر ماند. این روزها نمایندگان
مجلسنهم بهدرستی به برخی بازیهای رسانهای امثال مرتضوی و رحیمی و
انداختن توپ به زمین مجلس اشاره میکنند اما سؤال مهم این است که چرا وقتی
برخی مسائل افشا و شفاف شده، از خواندن و آوردن نام نماینده خطاکار طفره
رفتهاند. آیا همین حالا که حجتالاسلاموالمسلمین اشرفیاصفهانی، مسوول
رسیدگی به تخلفات اداری در دولت، در لفافه به اسم دونماینده اشاره کرده و
از بردن نامها سر باز زده، زمینه سؤال در ذهن افکارعمومی پیش نمیآید که
به هر ٢٩٠نماینده امروز مجلس شک کنند.
آیا درست نبود که با ظهور هر
فساد و تخلفی همان موقع مساله ارزیابی میشد و خاطیان- حتی در شرایط
مصونیت- به سزای کار خود میرسیدند. آیا کسی در ذهن دارد که با اتمام مجلس
هشتم احدی از دوستانی که چکهای پنجمیلیونی گرفته، بابت این کار نادرست
تنبیه شده باشد؟
امروز در راهروهای مجلس ایده توجیهگرایانهای به
گوش میرسد که به باور نگارنده بسیار خطرناک است. اینکه اصلاحطلبان نباید
سر ماجرای پرداختهای صورتگرفته به برخی نمایندگان چندان طعنه بزنند و نقد
کنند. توجیه نگرانکننده برخی نمایندگان ـ در همین مجلس نهم ـ این است که
در سنت انتخابات همیشه منابع مالی برای نمایندگان و کاندیداها هزینه
میشود و نباید درباره چرایی آن پرسید، چراکه یکروز دست اصلاحطلبان و
تزریق منابع مالی به آنها رو خواهد شد. اما پرسش امروز ما این است که مگر
تزریق منابع مالی از راه ناصواب برای جناحهای سیاسی قابلتوجیه است. منهای
اینکه متخلفان چپ باشند یا راست؟ نکته غمانگیز اینکه آنقدر تعداد مسائل و
حاشیههای تخلف مالی زیاد شده که گاهی برخی چندان تمایلی به پیگیری این
مسائل ندارند. اما رسیدگی به وضعیت نمایندگان و بهویژه افرادی که در تزریق
این منابع مالی همکاری داشتهاند در شرایط کنونی از اوجب واجبات است. تا
چشم بر هم بزنیم، موعد انتخابات مجلس دهم فراخواهد رسید و مردم باید با
اطمینانخاطر بتوانند پای صندوقها آمده و به نماینده مورد نظرشان رأی
بدهند؛ فارغ از نگرانیهای معمول درباره حمایت آدمهای عجیبوغریب از برخی
کاندیداهای مجلس.